ایلمیلی هَنده بهار راه دَکته
هَنده مِن دامن وَرف آب بُونه
ابرشون فرار کُنن فرار کُنن
ایلمیلی میشیم بُومه رُوخونه کنار
چتر بَزه مثل عُروُس
همه جار میلجِکشُون ساز زَنن
هال سَر پِرچین سَر
****
تحلیل نشانه شناختی شعر ایلمیلی
در آغازین سالهای قرن بیستم (۱۹۰۶ میلادی) فردینان دوسوسور (۱۸۷۵- ۱۹۱۳م) استاد دانشگاه ژنو در مجموعه بحثهای خود در کلاس درس، زبانشناسی نوین را طراحی کرد. آرای وی به همت دانشجویانش در کتابی به نام «دوره زبانشناسی عمومی» چاپ شد. سوسور ضمن تشخص بخشی به زبان با کاربرد اصطلاح «نشانهشناسی»[۱] برای پژوهش در نظامهای دلالت معنایی زبان، هویت جدیدی به زبانشناسی داد. وی زبان را به منزله نظامی از عناصر با روابط متقابل نام میبرد. مثلاً سیاه را وقتی میشناسیم که سفید را در ذهن تداعی نماییم. بر اساس اصل تقابلهای دوگانه، زبان همچون نظامی از نشانههاقابلبررسی است. او نشانه را متشکل از دو جزء دال( صورت ملفوظ یا مکتوب هر نشانه) و مدلول (مفهوم یا معنی نشانه که در ذهن یا اندیشه میگذرد) میدانست. نظام نشانههای دال و مدلول زبانی بر این نکته تکیه داشت که اشیای منفرد نمیتوانند واقعیت را بیان کنند، بلکه روابط بین آنهاموردنظر است.
ایلمیلی
ایلمیلی هَنده بهار راه دَکته
هَنده مِن دامن وَرف آب بُونه
ابرشون فرار کُنن فرار کُنن
ایلمیلی میشیم بُومه رُوخونه کنار
چتر بَزه مثل عُروُس
همه جار میلجِکشُون ساز زَنن
هال سَر پِرچین سَر
****
ایلمیلی هَنده بیجار زنده بُوبه
زنهگل وجین ره را دَکنن
همه جار تا زُونو سر،گل دَکنن
از صُوبه کار کُنن کار کانن
شامسر، خُونه هَنن
چایی دار بُوله بَزه
چایی باغ مثل زمرد وَکنه
****
ایلمیلی گالش شُون یَلاق شُونن
گُونن هَله«جُوردی» محل وَرف نُومه
تو دونه گالش ره وَرف نُومه
ایلمیلی گالش شُون راحت بُونن
هَنده گالش وَچه مَجبور نیه
بُوشه تا دار تُوکال وَلگ بِچینه
ایلمیلی یاد هاره
تا الون چنته جوان دار سر جی بکتن؟
***
ایلمیلی مرکبات شُکفه بزه
کوه و صحرا همه جا عطر دَره
ایلمیلی مردم دل ترس دَره
نکنه وَرف بیه نکنه باد بیه
ایلمیلی یاد هاره؟
او زمستان سیا ورف بُومه
پرتقال یخ بزه نابود بُوبه
ایلمیلی مُردم او سال عید نَتن
کیجه شون خُو گوشوار وَتن
وَچه شون کُشتی نَتن میدان مَن
ایلمیلی مُردم دل ترس دَره
***
ایلمیلی تهرانی شُون را دَکنن
رشت را چالوس را
«سختسر» یه مُوشت آدم وکته
زنه گَل لخت نیشرن ماشین مَن
مردگل گُل گُل پیرهن دُکنن
تا صُوبه رَقص کُنن دریا کنار
ایلمیلی گُمان کنم تهرانی شون غم ندرن
ایلمیلی نیا کنه
چیته اوشن واز کُنن
چندی اوشون بی خیالن؟
***
ایلمیلی وقتی هَنم تهران جی
وقتی می چُوم دَکته تی سبز دامان دله
وقتی مو نیا کنم تی سرخ آلاله دیمه
مو که باور نکنم کُتا بُکردن تی دسه
مو که باور نکنم گَرده دُکُردن تی چُومه
ایلمیلی ایلمیلی جان!
یاد دباره هارم مردمشون تفنگ وَتن
بُوشن هفتسال تُمام دامان مَن جنگ بُکُردن
تره یاسه وا نکرده ایلمیلی؟
***
ایلمیلی وقتی تی سر وَرف نیشره
سیه تِرمی تی چُومه پرده زَنه
دیو باد تله دُوج مَن زوکه کُنه
وَلگ شُون بورمه کُنان جیر کنن
وآسمان جیر هَنه سیا بونه
ایلمیلی! می دل همش تی ور نیه
تو نه فریاد زنه، نه گپ زنه
تو هوته راس هسه
تو دونه هنده بهار را دکته
هنده مِن دامَن وَرف آب بُونه
ابرشون فرار کنن فرار کنن
آفتاب دریا او لَک مثل عُرُوس خنده زنه
همه جا را دکنه را دکنه
ایلمیلی ایلمیلی جان ….
س.م روحانی. بهار ۴۷
تحلیل نشانه شناختی شعر ایلمیلی
در آغازین سالهای قرن بیستم (۱۹۰۶ میلادی) فردینان دوسوسور (۱۸۷۵- ۱۹۱۳م) استاد دانشگاه ژنو در مجموعه بحثهای خود در کلاس درس، زبانشناسی نوین را طراحی کرد. آرای وی به همت دانشجویانش در کتابی به نام «دوره زبانشناسی عمومی» چاپ شد. سوسور ضمن تشخص بخشی به زبان با کاربرد اصطلاح «نشانهشناسی»[۱] برای پژوهش در نظامهای دلالت معنایی زبان، هویت جدیدی به زبانشناسی داد. وی زبان را به منزله نظامی از عناصر با روابط متقابل نام میبرد. مثلاً سیاه را وقتی میشناسیم که سفید را در ذهن تداعی نماییم. بر اساس اصل تقابلهای دوگانه، زبان همچون نظامی از نشانههاقابلبررسی است. او نشانه را متشکل از دو جزء دال( صورت ملفوظ یا مکتوب هر نشانه) و مدلول (مفهوم یا معنی نشانه که در ذهن یا اندیشه میگذرد) میدانست. نظام نشانههای دال و مدلول زبانی بر این نکته تکیه داشت که اشیای منفرد نمیتوانند واقعیت را بیان کنند، بلکه روابط بین آنهاموردنظر است.
مدتی بعد از مرگ سوسور، شاگردانش با بهرهگیری از آرای وی تحلیل کیفی متون ادبی را با نام نشانهشناختی طراحی کردند. پژوهشگران نشانهشناس بررسی ساختار دالها و روابط آنها در یک متن یا تصویر را برای رسیدن به معنا یا هالهای از معناهای نهفته متن در نظر داشتند. ازنظرزبانشناسانارتباط دال با مدلول خود حاوی فرایندی معناشناسانه است که دایرۀ تحلیل کیفی نشانهشناختی را بیان میدارد. به عبارتی تحلیل نشانهشناختی یعنی گفتگو از فرایندی که یک اسم را به معنا میرساند.این فرایند نیازمند تبیین رمزگان دالهاست. به عبارتی بحث نشانهشناختی آنقدر فراگیر است که از علت و نحوۀ نامگذاری ما از سوی پدر و مادرمان تا آگهیهای تلویزیونی و متون ادبی را فرامیگیرد. به سخن دیگر بین دال و مدلول نظامی قرارگرفته که بهجای رابطه خشک دستور زبان، پیوندی معنایی شامل احساسات و برداشتهای مادر آن جای میگیرد. فراگیری نشانههاآنقدر است که بخش قابلتوجهی از زندگی ما را فراگرفته است. ما در برابر رمزگان آگهیهای تبلیغاتی یا تصاویری که مدام به سوی ما پرتاب میشود،واکنشهای متفاوتی نشان میدهیم. بهعنوان مثال چندی پیش یک آگهی در تلویزیون پخش میشد که به معرفی یک گوشی همراه میپرداخت. در این آگهی تلویزیونی «لئونل مسی» بازیکن آرژانتینی تیم بارسلونا دست خود را روی لنز دوربین قرار داده بود و بر روی مونیتور گوشی نشان داده میشدکه ضربان قلب اوبا هیجان خاصی میتپد.اگرچه این تصاویر و آگهی آنقدر برای ما تکرار شده که باید بگوییم عادی شده و به راحتی ممکن است از کنار آن بگذریم، اما اگر بخواهیم نشانههای همنشینی و ضمنی آن را تحلیل نماییم به نتایج جالبی میرسیم. پرسش این است که چه رابطهای بین دال گوشی همراه یادشده و مسی وجود دارد؟ . چرا سازندگان آگهی از مسی بهره گرفتهاند؟ نشانه قابل انطباق تصویر «مسی» و گوشی مارک معروف به دلیل قدرت «داشتن» است. داشتن در این آگهی تلویزیونی دال مرکزی به شمار میرود. به این صورت که هرگاه مسی پا به توپ میشود (توپ را داشته باشد). قلب طرفداران او که اغلب از دوربین و تصاویر تلویزیونی او را میبینند، به وجد میآید (همه برای گل نیم خیزمیشوند). سازندگان این آگهی میخواهند بگویند: با داشتن چنین گوشی همراه، قلب همه طرفداران این مارک معروف گوشی به وجد خواهدآمد. در تحلیل نشانهشناسی این آگهی به نظر میرسد سازندگان آن در وجه نخست علاوه بر معنی صریح به عنوان دال مرکزی، معنای پنهان دیگری را به خواننده القاء میکنند که در صورت رمزگشایی برای مدتها در ذهن بینندگان آن میماند. چنین شگردی در شعر، داستان و آثار ادبی دیگر نیز وجود دارد. آشکارسازی کیفی معانی نهفته در متن یک اثر ادبی از نظامی سخن میگوید که شاعر یا نویسنده در متن ایجاد میکند. درواقع برای تحلیل نشانهشناختی باید از نشانهها و روابط متقابل آنها با یکدیگر سود جست. این روابط برساخت شاعر نیست، بلکه از نظامی فرهنگی و اسطورهایبرگرفتهشده که در پسزمینه فرهنگی هنرمند(شاعر، نویسنده) وجود دارد. سوسور معتقد بود نشانهها در بطن زندگی اجتماعی جاری است و میتوان آن را در زندگی مردم یافت. به عبارتی« درک نشانهشناختییک اثر ادبی، به یک واقعیت اجتماعی اشاره می کند.یعنی معنییک نشانه تنها با رجوع به اجزای متشکلهیک کلّیت مفروض و معین ممکن می شود. این امر، به ساختار گرایان امکان میدهد که تحوّلات موجود در تاریخ ادبی را در پیوند با دیگر جنبههای فرهنگ بشری مطالعه کنند» (استینر۱۷۷:۱۹۸۲) .
از دید سوسور برای تحلیل الگوهای تقابلی نهفته در متن دو شیوه همزمانی و درزمانی کاربرد دارد. در شیوه همزمانی، منتقد به فرایند منطقی روابط عناصر متن توجه میکند. در این روش، متن در ارتباط عناصر آن با یکدیگر بررسی میشود، اما در تحلیل درزمانی به تطور و تکامل روایت در متن توجه میگردد. نوعی نگرش تاریخی در تحلیل درزمانی وجود دارد که عمدتاً بر تسلسل پیشآمدهای روایت قصه میپردازد(آسابرگر،۱۳۸۷ : ۳۱).
در تحلیل نظام نشانهها،تقابلهای دوتایی با یکدیگر مکالمهمیکنند؛بهگونهای که روابط خود با دیگری را افشاء مینمایند.برخی از مهمترین عناصر برای تحلیل نشانه شناختی متون ادبی به قرار زیر است:
استعاره و کنایه
استعاره و کنایه نیز ازجمله فنون تحلیل نشانهشناسان است. آنها معتقدند هنرمند به دلیل بهرهگیری از تقابل دوگانه در استعاره و کنایه از راه قیاس، دو چیز را به هم نزدیک میکنند تا معانی جدیدی بیافرینند.
رمز
رمزها نیز از مهمترین عناصر نشانه شناختی به شمار میروند. نشانگان یا رمزها کاربرد وسیعی در رسانهها دارد. رمزگان واجد معانی پیچیدهتری از نشانه هستند، اما مجال بروز رمزگان در نشانههاست. بهعنوان مثال در میادین شهر تندیس سوارکاری نصب میشود که اسب او یکی از دستهای خود را اندکی از زمین بلند کرده است، ازنظر بیننده عادی در این تندیس نشان داده میشود که اسب در حال حرکت است اما برای کسانی که در حوزه نشانهشناسیکارکردهاند، حکایت از داستان و سرنوشت سوارکار دارد. مثلاً در شهر رشت تندیس میرزا کوچک سوار بر اسبی است که در حال حرکت است و یکدست خود را از زمین بلند کرده است. رمز تندیس بیانگر این است که میرزا کوچکدرنبرد مجروح شده بعدها به علت جراحت میدان نبرد کشتهشده است؛ حال اگر اسب دودستش را بلند کرده باشد، نشانه آن است که سوار وی در میدان نبرد کشتهشده است و اگر اسب وی در حالت عادی راه میرود، نشانه آن است که سوار وی به مرگ طبیعی مرده است.
گشایش رمز در متون نوشتاریبهسادگی این قراردادی که درباره تندیس گفته شد نیست، بلکه تحلیل بستاری فرهنگی و اجتماعی است که خود را در پس واژگان، تعابیر و تصاویر شاعرانه پنهان کرده است.
تحلیل شعر
در این نوشتار بر اساس آنچه از نشانهشناسی گفته شد شعر ایلمیلی سرودۀ مرحوم مهندس سید مرتضی روحانی تحلیل خواهد شد. این شعر نخستین بار در چهاردهم مهرماه ۱۳۵۸ در صفحات ۲۸ و ۲۹ مجله سروش بدون نام شاعر چاپ شد،پسازآن و در پی یادداشتی که برادر ایشان(سید محمدرضا روحانی) به آن نشریه فرستاد، مجدداً به همراه نامه یاد شده و نام شاعر چاپ شد. مرحوم سید مرتضی روحانی ازجمله جوانان خوشقریحه دهه چهل خورشیدی بود که اشعار وی در مجلات معروف آن دهه همچون خوشه(به سرپرستی احمد شاملو) و فردوسی چاپ میشده است. شعر ایلمیلی علاوه بر ویژگیهای زبانی و تصویری از قدمت نشر نیز برخوردار است. این شعر از نخستین شعرهای رامسری است که در مطبوعات کشور چاپ شد. آنچه در پی خواهد آمد تحلیلی گذرا بر رمزگان کنشی، فرهنگی و روایی این قطعه از شعر است که بدون دستهبندی و صرفاً جهت شناخت بخشی از وجوه زیباییشناسی اثر ارائه میشود.
رمزگانهای خالق اثر
همانگونه که گفته شد خلق اثر بدون اثرپذیری خالق اثر از اوضاع اجتماعی امکانپذیر نیست. اثر برخاسته از ذهن اوست که تحت تأثیر کنشهای طبیعت و اجتماع قرارگرفته است. در شعر ایلمیلی «سخنگفتن» ازجمله موتیفهایی است که خواننده را به سمت شاعر و معرفی او میکشاند. شاعر از بیداری سخن میگوید، از رفتن زمستان و آمدن بهار، اما همه معنای شعر همین است؟ عنصر حضور و چرخه بهار و زمستان در این شعر تکرار را به همراه دارد. کاربرد قید«هنده» به معنی بازهم، بیانگر تکراری وعده دادهشده است. دومین موتیف «آگاهی» است. شاعر حس مسئولیت خود برای بیداری مردم را در کوه و از دل کوه(غار)میجوید، چونان موسی (ع) که برای رسیدن به کمال به کوه طور رفت و در کوه ندا در داد و الواح الهی را برای پیروانش به هدیه آورد.
روحانی شعر را درهفتبندمیسراید. عدد هفت رمز جدال ایزد نیکی و اهریمنی است،(این شعر جدال بهار و زمستان پنهان در شعر است) البتهتقابلهای فیزیکی بین نیکی و بدی در اساطیر همواره با غلبه نیکی همراه است. در فرهنگ مهری، هفت کاملترین عدد است. شاعر عدد هفت را یک بار در ضمن شعر و یک بار درون شعر به کار میبرد.سید مرتضیروحانی همین سیر تدریجی کمال را در پلههای شعرش طی میکند، آیا او این هفتطبقه را در هفتبند ایلملی میبیند؟ برای پاسخ به این سؤال باید سراغ نشانههای دیگر شعر برویم. روحانی در این شعر برای بهره گیری از تقابلهای دوگانه از نماد،استعاره وکنایه بهره گرفته است. اگر بخواهیم تقابلهای هریک از این رمزگان را بیان نماییم، ممکن است به همهدلالتهای آن راه نبریم. بهعنوان مثال رمزگان ابر و فرار(الفرصه تمُرکمرالسحاب فرصتها گذرا است مانند گذر ابرها!) گنجشک و آواز، حرکت، رویش،یخ زدن و ایستادن ازجملهتقابلهایدوگانهایاست که جای بررسی دقیقتری دارد. شاعر با این تقابلهامعنای ضمنی خبررسانی،استواری، سردی و حضور طبیعت در همه لحظهها را بیان میکند.(شاید همین حضور در طبیعت بود که سفر همیشگی او را در طبیعت رقم زد!) همه جار میلجکشون ساز زنن/ هال سر پرچین سر.
شاعر در پس تصاویر شاعرانه خود بر نظام فرهنگی برخاسته از دلالتهای ایدئولوژیک نیز تأکیدمیکند. همان نظامی که بهزعمرولان بارت اسطوره است. در این شعر از چهار واقعه تاریخی و یک آیین بهمثابهاسطورهیاد میشود. اگر بخواهیم این شعر را از منظر جامعهشناسی ادبیات نیز بررسی نماییم،نمیتوانیمبهسادگی از این چهار واقعه و آیین در تاریخ شهر سختسر(رامسر) بگذریم. این چهار واقعه عبارتاند از:
۱- زمستان سیا(تقابل دو گانه نفرین در گویش رامسری و دردناک) برف سنگین زمستان سال ۱۳۴۱ که منجر به از بین رفتن درختان مرکبات شد؛ تا حدی که مردم این سامان در سال ۱۳۴۲ عید نگرفتند(به نقل از مادرم خدیجه حسن نژاد) شاعر نیز میگوید: او زمستان سیا ورف بومه/پرتقالیخ بزه نابود بوبه/ایلمیلی مردم او سال عید نتن/کیجه شون خُو گوشوار وتن بلافاصله پس از این واقعه از نفی آیین کشتی در میدان اصلی شهر نیز سخن می گوید: وَچه شون کُشتی نَتن میدان من
۲- هجوم گسترده بخشی از متمولین تهرانی[۲]که در فرایند حرکت به سمت صنعتی شدن کشور به ثروت هنگفتی رسیده بودند و شمال کشور رامکانی امن برای خوشگذرانیمیدانستند. ایلمیلی تهرانی شُون را دَکنن/رشت را چالوس را/«سختسر»یه مُوشت آدم وکته!
۳- کوتاهی دست ایلمیلی و هجوم غارتگران به جنگل این کوه که منجر به حقیر شدن آن شد. وقتی مو نیا کنم تی سرخ آلاله دیمه/مو که باور نکنم کُتا بُکردن تی دسه!(شاید شاعر این روزهای دردناک ایلمیلی را میدید!!).
۴- حضور میرزا کوچک در جنگلهای گیلان و بخشهایی از مازندران و جنگ با قوای قزاق به مدت هفت سال که زبانزد عام و خاص بوده است[۳]. یاد دباره هارم مردمشون تفنگ وَتن/بُوشن هفتسالتُمامدامانمَنجنگبُکُردن.
روحانی با ذکر این چهار رویداد زنگ بیدارباش را به صدا درمیآورد، نظام ارتباطی این چهار رویداد بیمها و امیدهایی است که در پس سپیدی و سیاهی زمستان نهان شده است «ایلمیلی مُردم دل ترس دَره».
دربارۀ واقعه تاریخی جنگ هفتسالهدلالتهای ضمنی و غیرمستقیم دیگری را نیز میتوان برشمرد. روحانی فرزند زمانه خویش است. او چشم به آینده دارد، اما اگر بخواهیم قطعه ششم این شعر را جدای از محور عمودی آن بررسی نماییم، آیا حسب دلالتهای زمانی، شاعر، مردم را به جنگهای چریکی دعوت نمیکند؟ رمزگان وی را به دلالتهای«قیام سیاهکل» و ترغیب به مبارزه علیه متجاوزان به حریم ایلمیلی نمیتوان تفسیر نمود؟ « ایلمیلی ایلمیلی جان!/یاد دباره هارم مردمشون تفنگ وَتن/بُوشن هفتسالتُمامدامانمَنجنگبُکُردن/ترهیاسه وا نکرده ایلمیلی؟» آیا این گزارهها به معنی دعوت شاعر به قیام علیه رژیم پهلوی نیست؟با تحلیل نشانههای همنشینی و تقابل عبارت«هفت سال» با دلالتهای ضمنی معلوم میشود که شاعر خود را محدود به زمان خاص نکرده است، بلکه از غیرت و مردانگی سخن میگوید. همانگونه که دال مرکزی وی (ایلمیلی) در برابر برف و مه سنگین و باد تند راست و استوار ایستاده است، او نیز مخاطب را به استواری دعوت میکند.« ایلمیلی! می دل همش تی ور نیه/تو نه فریاد زنه، نه گپ زنه/تو هوته راس هسه/تو دونه هنده بهار را دکته»
نتیجه:
شعر ایلمیلی زیست جهان شاعری جامعه اندیش و پویا است.اگرچه او در شهر و مکانی دورتر از ایلمیلی زندگی میکند، اما با بهرهگیری از عناصر زنده و لمس صحنههای مختلف از فصول سال گزارشی از چهارفصل رامسر را ارائه میدهد. با تحلیل نشانهشناسی شعر ایلمیلی معلوم میشود که سیدمرتضیروحانی با تشخصبخشی(personification) به ایلمیلی آن را بهعنوان نماد پایداری و نجابت مردم این سامان میشناسد.
خطابهای شاعر به ایلمیلی زنده است. او هیچ فاصلهای با طبیعت و خود احساس نمیکند. در مکالمه شاعر با ایلملی خواننده در خلوت پرغوغای طبیعت رها میشود و رنگهای سفید و سیاه حاصل از زمستان را به کناری مینهد و به سمت تنوع رنگهای بهاری میرود. تصاویر تودرتوی روحانی در شعر ایلملیی بیآنکهبهسادگی شعر لطمه بزند، مجموعهای گزارشی از وضعیت اجتماعی رامسر در دهههای چهل و پنجاه را نشان میدهد. کاربرد واژگان ساده و دمدستی، شعر او را بهعنواننمونهای فراگیر و موردپسند عموم مردم درآورده است. نشانههای زمانی و مکانی در این شعر مصادیق عینی است که قصد دارد حضور اندیشه شاعر را بهعنوان مفهومی انتزاعی نشان دهد. زمانها و مکانهای روحانی در شعر ایلمیلیدقیق و فراگیرند،بهگونهای که از چهار واقعه برشمرده، سه واقعه در تداوم زمان به تجربه زیسته مردم بدل شده است. این شعر علاوه بر تحلیلی رمزگانیِ حاضر، قابلیت تحلیل بیشتری را دارد. این نوشتار اشارتی است بر بشارت کاری پژوهشی در جهت درک وجه تفسیری و توضیحی این شعر ماندگار و مردمی مرحوم مهندس سید مرتضی روحانی.
* عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان
[۱]. semiology
[۲]-تهرانی در این شعر به معنای مرفهین است نه لزوماً ساکنین تهران!
[۳]- البته برخی پژوهشگران درباره حضور میرزا کوچک خان در جنگلهای رامسر آرای متفاوتی دارند. برای اطلاع بیشتر ر.ک. رحیمیان، عنایتالله (۱۳۹۰) سختسر یا رامسر درگذر زمان ، رشت، مؤلف.
با احترام
لطفا این خبر رو در سایت درج و اطلاع رسانی نمایید
با سپاس
http://www.mojeshomal.ir/news/516/%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D9%86%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF+%D8%B3%D9%86%D8%AF
موج شمال
مهندس جان لطفا به صورت خبری کار کنید و در صفحه اول تیتر بزنید به نقل از موج شمال
سلام. بنا به گفته آقای اکرامی (نویسنده کتاب ترانه های محلی رامسری)، شادروان استاد سید محمدتقی سجادی (مولف کتاب تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر) در سال 1347 شمسی (حدود48 سال قبل) صدای شاعر ایمیلی را ضبط نموده اند که در کتاب خویش هم به آن اشاره داشتند و انتشارات معین همان صوت ضبط شده را در لوحی فشرده منتشر کردند.
با عرض سلام
کلیپ شعر ایلمیلی اثر زنده یاد مهندس روحانی در سال 1347 در وب رامسر شهر دریا و جنگل(http:\\mw1.blogfa.com به زبان گیلکی و ترجمه فارسی آن به همراه تصاویری زیبا از کوه ایلمیلی قابل دریافت است و تاکنون برای سه نفر ای میل شده است.