هفتمین همایش انجمن قلم شهرستان رامسر پنجشنبه مورخه 16/12/1397 در نبود استاد حسن رحیمیان مرد همایش های فرهنگی رامسر در آمفی تئاتر هتل پارسیان رامسر برگزار شد ، در آن جمعیت بی همتا مشتاقان قلم و اندیشه،پس چند سال هنوز سایه مرد فرهنگ عامیانه رامسر استاد رحیمیان که چکاد اندیشه هایش را در کتاب زبانزد ها ی محلی رامسر تجلی بخشید ، آن احیاگر آئین های بومی و محلی از جشن شکوفه های بهاری ( تی ته ) در موزه کاخ شاه دیروز و تماشاگه راز امروز و... تا روزهای میراث فرهنگی را در هفته میراث فرهنگی و گردشگری در میانه قلعه مارکوه کتالم وقدر دانی از نویسندگان بومی گرفته تا استاد ان برجسته دانشگاه ، محققان در حوزه های گوناگون و مردان موثر بر مراکز درمانی و... و پدر نهاد های مدنی یاهمانا سازمانهای مردم نهاد برگزارشد
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت دوازهم
سفری به درون ( رفتم تا بگردم )
اتوبوس ما را برد به سمت کوه احد ، جنب یک مدرسه ما را که پیاده کرد ، همه جمع شدیم جلوی ساختمان اداره که نظارت و مدیریت داشت بر کوه احد ، روحانی کاروان برای جمع 100 تا 120 نفر بلندگو دستی را چاشنی صدای گرفته اش می کند ، تاریخ جنگ احد را شروع کرد توضیح دادن چندتا عکس یادگاری گرفتم ،که مامورمستقر در اداره محل می آید اشاره می کند که بروید به سمت دیوار قبرستان شهدای احد و قبر حمزه عموی پیامبر ، با آن دیوار بلند و برای ندیده شدن قبرستان هم طلق رنگی کاشتند وسط ستون ها دیوار ، که نتوانی درون قبرستان را ببینی !اما زایر است مشتاق مشاهده و زیارت ، به هرصورت داستان جای افتاده سنگ و شیشه! وروزنه های کوچکی که محل سرفرو کردن می شودبرای دیدن گوشه ی از قبرستان شهدای احد و حمزه بی جگر! بخشی از جگر را هنده جگر خوار خورده بود و بخشی دیگر آن را آل سعود با قلب شکسته زایرش ! حال چگونه می شود تاریخ آل سعود شجره نامه می کارد بر درب قبرستان بقیع و منقوش می کند برآن شجره نامه که پیامبر رفته دختر ابوسفیان را برای خودش گرفته و معاویه شد خال المومنین و بقیه یاران مهاجر و انصار قدیمی رفتند کشک بسایند در تاریخ ! حتماٌ هنده جگر سوز شد مادرزن پیامبر! برداشت این مادرهمسر پیامبر شدن سوالی است که درذهنم نشسته است ، شاید از مادر دیگری باشد و شاید اصل خبر جعل وهابیون باشد برای حال گیری شیعه متعصب و عاشق آل پیامبر. ( تا بروم تاریخ بخوانم ببینم اصل خبر چیه ؟ )
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت هفتم
سفری به درون ( رفتم تا بگردم )
جمعه 26 / 3 / 1393 مدینه النبی
برابر با سفارشات معاون کاروان ، زوار برای نماز صبح اول وقت و راس ساعت 3و نیم صبح بیدار باش داده می شود. این بود که صدای رسا نیک قلب معاون پر انرژی کاروان در راهرو هتل نزدیکی ها اذان صبح شنیده می شد. و برابر با هماهنگی های قبلی قرار شد بعداز نماز صبح همگی جنب درب یا بقول عربها در باب 36 جمع شویم تا به زیارت اهل قبور در بقیع چسبیده به مسجد نبی برویم .
وقتی همه گرد آمدند ماسک جلوی دهن و دستکش ها در دست نشان از این دارد که سطح بهداشت ایران نسبت به کشورهای اسلامی برتری دارد یا انگار این ویروس کورنا ، اصلاً در این سرزمین ها وجود خارجی ندارد و مخصوص صدا وسیمای ماست ؟ و یک جنگ روانی بر علیه عربستان ! و یا مستمسکی برای کاهش زوار مشتاق ایرانی و بالا کشیدن سهمیه شان ، این منفی بافی نیست ها ، تو جلسه لاهیجان که بودیم مدیر حج اوقاف گیلان آمده بود خطاب به حاضرین گفته بود شاید شنیده باشید!! ( و خودشان دیده بودند این مدیران متدین و مخالف پول و پارتی) که شماره الویت 600 رفته باشه ( آخه گروه ما با الویت 300 از میان قرعه کش های سری از دومین گروه ثبت نام شدگان بودیم که درسال 89 بیش از 4میلیون نفر ثبت نام حج عمره کردیم والویت اولی که ما باشیم سال93 داشتیم می رفتیم واگر هرسال هشتصد هزار نفر بروند 5 سال بعد نوبت الویت 600 نوبتش می شود ) شاید این اتفاق هاافتاده باشد و شاید تو شرایطی !از اتفاق ها بیفتد ، این شرایط ، شرایط گفتن ها ، همان پارت بازی های اداری خودمان باید باشد ! داشتم می گفتم حتی جنگ روانی نباشد و مشکل صدای و سیما ما . ولی صحت این دیدگاه جای شبه دارد آخه این خبر در بی بی وسی و صدای امریکا نیز به کرات گوشزد و زیر نویس می شود و حتی پوستر و برشورهای آن روی درب داروخانه های مدینه نصب است . و نقل دیگری است از زبان دو تا آشپز ، آشپزخانه مرکزی بعثه رهبری در مدینه ، از زمانی که خبر ویروس کورنا درکشور پیچیده تعداد انصرافی ها بیشتر شده است . تعداد ثبت سفارش غذاها از یازده هزار نفر به نه هزار نفر رسیده است ، به نظر می رسد که کارکنان حج و اوقاف عمداً بدان دامن می زنند تا انصرافی ها در حج تمتع افزایش یابد و سهمی مردم عادی را بالا بکشند! این هم یک نظر است خوب وبد این دیدگاه بر عهده من و امثال من نیست ، آخه مردم در هشت ساله دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد کم از این رفتارها ندیده بودند. باید به مردم به نوع نگاه دیرباور حق داد .
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت یازدهم
سفری به درون ( رفتم تا بگردم )
شنبه 17 / 3 / 1393 مدینه
با حساب خودمان سومین روز حضور در مدینه هستیم، به عادت روز قبل نماز اول وقت صبح با جمع همراه در مسجد نبی با همان روش قبلی ، و دوباره خوانی نمازی که قبلاً به امامت امام جماعت سنی مسجد اقامه کرده بودیم ، نمازش را بی هیچ اضافه و تعقیبی خواندیم ولی وضو رفتم در وضوخانه مسجد نبی گرفتم ، می روی وضو بگیری می بینی یک سری آدم روی سکوهای که روبروی هر شیر آب درست کرده نشسته اند دارند پایشان را می شویند و درواقع شکل متفاوت از تو وضو می گیرند برای اینکه دیدی نشوی می روی گوشه ی وضو سبک شیعه می گیری !آنها با پای برهنه راه می افتند به سمت مسجد نبی از همان وضوخانه ی که دستشویی همان جا هست ! همان بالای دستشویی نماز اول وقت به امامت امام مسجد نبی می خوانند!؟ ، چرا که اعتقادشان بر آن هست که همه جای مسجد تمیز هست ولی تو حالت گرفته می شود از این همه نا پرهیزی ! رفتم داخل مسجد نبی نماز خواندم بی امامت ! بی وحدت با کمال خلوص نیتی! که درگیر اطراف بودم تا حکم مشرک بر من صادر نشده است ! خوندم دررفتم! به محل قرار دیروزی درب 36 برای رفتن به مسجد مباهله .
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت دهم
سفری به درون ( رفتم تا بگردم )
سوالات ما به توانایی زبان دانی فارسی این رانندگان بود که گفت یمنی است و شاغل در اینجا ؛ آهنگی از شادمهر عقیلی تتمه جوابش شد و پشت بندش یک آهنگ عربی از خانم بگفته خودش مشهور عربستانی بود که تکه ی از آن برای ما پخش کرد ، شاید می خواست بگوید ما هم آهنگ ایرانی گوش می دهیم و دنبال ارتباط بیشتر می گشت! و یا تخلیه اطلاعاتی !، مگه نه اینکه به باور توهم زده مسئولین کشوری ما ، تمام جهان بر علیه ماست !و مسافران بهترین محل خبر از داشته ها و نوع نگاه مردمان یک کشور به دولت و حاکمیتش و یا شایدطرف می خواست در همان روز اول از تمام راز مگو سردر بیاورد و بفهمد ما چگونه حاجی می خواهی بشویم ! با این آهنگ گوش دادن هایمان!
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت نهم
سفری به درون ( رفتم تا بگردم )
برگشتیم به هتل و صبحانه که خوردیم رفتیم استراحت بکنیم از خستگی راه و شب بیداری، خرید و گشت و گذاربازار که بدلیل اقامه نماز جمعه ؛ صبح ها تعطیل هست تا ساعت 4 غروب فرصتی برای نگارش واقع امروز و روز قبل ، تا خاطرات با این نوشته برایمان بماند و دردهای دل خود را برای تاریخ بنویسم و انتظار مدیر کاورانمان که برای ایشان ارسال کنم آنچه را نوشتم ، چرا که دفتر یادداشتم یادگاری ایشان بود . که عضوی از شورای شهر رشت است و رئیس تکواندو استان گیلان و مسئول تخریب در جبهه های جنگ ، ظاهراً ذی نفوذ بود در استان ، پر انرژی و پرتوان ، ملاحظه گر ، وقت شناس و مردم دار، هرجا پیری کم می آورد او پشت سرش بود و سید بود انتظار عاقبت بخیری از همراهی تا دعا ایشان در حق اش ( سید محمودباقری ) .
جمعه است و نماز جمعه در عربستان که دردسرش نمی ارزیدبرویم برای اقامه نماز، و دلیلی شده بود برای رفتن به بازار و درساعت 4 بعداز ظهر در ضمن برای ما که عربی مان بسان خر در گل ماندن است و بس!. و این بی علاقگی یا مربوط می شد در دوران تحصیلی مان در متوسطه در دوره استعمار ستیزی و روباه مکار ستیزی زبان انگلیسی یا اصلاًبا اینگونه دبیران و درسها حال نمی کردیم و یا مربوط می شد رشته تحصیلی م اتومکانیک ، درثانی درایران که امام جمعه شان فارسی می خوندن نمی رفتم نماز جمعه !، نه اینکه اصلاً نمی رفتم اوایل می رفتم ، آنقدر به ایده هایمان و عقاید سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی مان از آن بالا گیر می دادند ما هم این پایین حرص می خوردیم که نمی تونستم ، و در واقع جرئتش نداشتم که بریم بالا حالش بگیرم ، حالا بروم نماز جمعه مسجد نبی سلفی مسلک که چی ؟ یکی دیگر حال ما را بگیرد با آن نگاه بسته ی که دیکته اش را دیگری گفته و عربی دانی مان همان دورکعت نماز است که بلدیش را مدیون قدیمی ها بودیم و بس ! بخیال شدیم نمازمان را در مسجد ابی ذر غفاری خواندیم دقیقاً که روبروی هتل مان همان هلا اندلس بود .
این مسجد به طول تقریبی پانصد و پنجاه متر از شمال مسجد نبوی فاصله دارد و در آخر خیابان ابوذر، که به خیابان قدیم فرودگاه ارتباط دارد، واقع است.نام اصلی این مسجد، «مسجد السجده» است. علّت این نامگذاری آن است که پیامبر ( ص ) در این مسجد دو رکعت نماز خواند و در رکعت دوّم سجده اش را طول داد، به طوری که اصحاب گمان بردند وی جان به جان آفرین تسلیم کرده است. لیکن وقتی که از سجده برخاست فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: هر کس از امّت تو بر تو صلوات بفرستد، خداوند بر او ده صلوات می فرستد و ده بار درجات او را بالا می برد.
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت هشتم
سفری به درون ( رفتم تا بگردم )
روحانی کاروان درمسیر حرکت از قبوری که در اینجاست و تاریخچه و نوع خدمت و کارش نسبت به پیامبر و اسلام توضیحی مختصر می دهد ، بعدش قبر دختران پیامبر زینب ، ام کلثوم و رقیه و همسران پیامبر زینب فرزند خزیمه ، ریحانه فرزند زبیر ، ماریه قبطیه مادر ابراهیم پسر پیامبر ، زینب بنت جحش ، امه حبیبه دختر ابوسفیان ، حفصه دختر عمر، سوده ، صفیه دختر حی بن اخطب، جویر فرزند حارث و عایشه دختر ابوبکر و در ادامه آن مزار جعفر و عقیل بن ابی طالب ، قبر ابراهیم فرزند پیامبر از ماریه قبطیه ، مرقد شهدای احد و عاتکه وصفیه عمه های پیامبر و ام البنین و شهدای حره و مزارحلیمه سعدیه دایه پیامبر نیز در انتهای دیده می شود روحانی کاروان توضیح می هد و می گوید در این چند ساله گذشته قبراسماعیل ، امام مذهب اسماعیله نیز تخریب شد و چیزی از آن نمانده است ، جسدهای جدید و تازه دفن شده داخل قبرها همگی با اسید سریع تجزیه می شود و این است که قبرستان گسترش خاصی ندارد و هر روز اجسادی که دفن می شود با اسیدی که برروی آن ریخته می شود سریع از بین می رود . اینکه اگر زنها ایرانی را بدینجا راه بدهند ، با توجه به عادت ماضی و گزارش های قبلی خاک بقیع را چنگ می زنند و با خود می برند ، که آنها مجبور می شوند بروند از چین خاک بیاورند! آخه در این کشور هر چه جنس هست یا آمریکایی هست یا ژاپنی یا چینی و با آن چادری های پاکستانی شان ، فکرکنم در آن صورت اسیدهای ریخته بر خاک قبرستان زنهای زواری ایرانی پایش به ایران نرسد و همگی در راه تجزیه شوند !گفتم شاید ! نشه مردهای ایرانی زنهایشان را تحریک بکنند تا بروند مقداری خاک بردارند! تا جواب متلک های راننده عربستانی را بدهند که ایرانی زن ذلیل و اینجوری زن دومی گیرشان بیاید وصدالبته جوانتر و شاید خوشگل ترش ! ( صرفاً جهت اطلاع حاجیه خانم که این نرفتن های داخل قبرستان بقیع خانم ها شاید خدا خواست باشد تا نروید تجزیه بشوید و شوهرشان بنده خدای متلک خورده و عقده شده از دست عربها چند زنه ؛ نروند گرفتاری زن بد! بعدی بشوند ، پس به نظر می آید وهابی ها هواتان دارند ! که نمی گذارند وارد قبرستان بشوید و بروید به جانشان دعا کنید و به زندگی خودتان بچسبید!)
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت ششم
سفری به درون ( رفتم تا بگردم )
به عادت دیرین زایر ایرانی در هر بالا و پایین کردنی یا علی می گویند و تحریک احساسات جماعت سنی مسلک با آن دو دست بسته در بالای شکم وزیر سینه که خلاف عادت در بین نماز وحدت بخشی مسلمین جهان! آخرش نفهمیدیم ، اینهایی که مدعی به سنت هستندمگر ندیدن که پیامبر چه جوری نماز می خواند وامروز زدند به تیپ هم، یکی دست باز می خواند و آن دیگر دست بسته ، این می شود که این مشرک آمده از ام القرایی مذهب شیعی ، وآن وهابی در کنار هم نشسته از ام القرایی مسلک وهابی می روند به کف هم ، نه او می فهمد از نماز چه خوانده است و نه این می فهمد چه به جا آورده است !در این آیین وحدت بخش.! کفر مرا در می آورد این آموزه دینی وهابی و شیعی اصولی . و آنجا می فهمی اسلام چه می کشد از ریاکاری و فریب ناکسان و عوق ات می گیرد از هرچه وحدت جویی سیاست دینی. باید برای رهایی اسلام و کشورهای دوکار کرد یک سوق دادن کشورها، عربستان وایران به جهموریت واقعی و دور کردن حوزه های علمیه ها این دو کشور از این روایت وحدیث جعل کنی مذهب برترما کردنها!
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت پنجم
پس از یک ساعتی در طبقه دهم در اتاق 1010 مستقر که می شویم اذان زده می شود . خیل زاوری که می خواهند بروند مسجد نبی تا با امامت شیخ سنی نماز اقامه کنند ، که روحانی یاد آوری می شود که شما می توانید به وحدت نماز مغرب به ایشان اقتدا کنید و لی باید دوباره به فرادا پس از اتمام نماز وحدت بخش ! نماز تان را دوباره بجا بیاورید . وحدت سیاسی ، بر اعتقادات دینی می چربد و خدا را بهانه ی می کنیم تا تقابل اندیشه ها و خود خواهی انسانی مان رابه شیخ های سنی دیکته کنیم ، آنها که نمی فهمند ما چه رندی هستیم ! به امامت ایشان اقتدا می کنیم بعد می رویم کار خودمان را می کنیم. بعد ها عین همین رفتار نیز متقابلاً حس کردیم . وسنت می شود تمام نادانی هایمان به دست شیوخ سنی تبارو آخوندهای شیعه غبار،و درمانده ایم از جغولک بازی هایشان و اختلاف افکنی های بچگانه شان که آیا ما مسلمانان جدی بگیریم این محاسنت چسبنده به مذهبمان را یا بی خیالش شان شویم!؟.
سفرنامه حجازدر دوران مجاز!!!
قسمت چهارم
درگیری این فکرم که تکان های شدید هواپیما مرا به خود می آورد، پس از چند تکان هوایی ناشی از چاله هوای در بالای شهر مدینه به وقت 17 و 30 دقیقه در فرودگا ه مدینه هواپیما به زمین نشست و تهوع و دلشوره ناشی از آن تکانهای هوایی رمق را از خیلی ها گرفته است . واین وضعیت جسمی و روحی باعث شده هواپیما هنوز کاملاٌ ثابت نشده مسافران کیف و ساک دستی بدست جلو درب خروج به صف شوند.
وقتی می آیی روی پلکان هواپیما گرمای هوا صورت را نه اینکه نوازش که به شلاق می گیرد و احساس خشک شدن پوست صورتت را زیر شلاق گرمایش حس می کنی ، یکی ازدلایل شدت گرما را در بدو ورود به مدینه باید در تفاوت خنکای درون هواپیما و گرمای صحرای عصری مدینه دانست ، حس می کنی چه روزهای گرم و سختی در پیش داشتند مردم مدینه ، اما بعدها متوجه می شوی ، آنگونه نیست که امروز در بالای پلکان از تو استقبال شده است ، هوای در مدینه قابل تحمل تر است تا هوای قم ایران ما ، از هر جهت و از هر باب که فکرش را بکنی ! قابلیت آن را داردکه مدینه النبی باشد و محل وصال ؟!.